دلتنگی
|
|
چوپانی در صحرایی سر سبز و خرم زیر تک درخت امیدش با نی لبکش انجنان با سوز و گداز سازش را می نواخت عاشق دلخسته خدایی از ان جا رد می شد وقتی ان سوز گداز ساز ان چوپان را می شنود به یاد معشوقش الله می افتد نالان و گریان در کنار ان چوپان می نشیند و در قلبش با خدایش به راز و نیاز می پردازد تا که شاید از ان دلتنگی اش کمی کم شود .
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
برچسب:, |
|
|
|